English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7241 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
additional production personnel عوامل دیگر تولد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ceteris paribus U ثابت بودن تمام عوامل دیگر
aborning U در بدو تولد در حال تولد
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
elasticity of factor substitution U کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
v , series U سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
births U تولد
postnatal U پس از تولد
birth U تولد
geniture U تولد
get U زایش تولد
nee U تولد یافته
date of birth U تاریخ تولد
place of birth U محل تولد
Nativity U تولد عیسی
birth injury U اسیب تولد
birth trauma U ضربه تولد
birth cry U اوای تولد
getting U زایش تولد
gets U زایش تولد
the birth of a nation U تولد یک ملت
birth certificate U گواهی تولد
regeneration U تولد تازه
birthday U جشن تولد
nascent U درحال تولد
regeneracy U تولد تازه
rebirth U تولد دوباره
rebirth U تولد تازه
birthdays U جشن تولد
prenatal U پیش از تولد
antenatals U پیش از تولد
birthday cake U کیک تولد
antenatal U پیش از تولد
antenatals U مربوط به قبل از تولد
redivivus U تولد تازه یافته
newborn U تازه تولد شده
post natal U واقع شونده پس از تولد
postnatal U وابسته به بعد از تولد
post-natal U واقع شونده پس از تولد
reborn U تولد تازه یافته
nascency U نوفهوری و اغازی تولد
nascence U نوفهوری و اغازی تولد
antenatal U مربوط به قبل از تولد
viability U قدرت ادامه زندگی پس از تولد
precocial U دارای استقلال ازهنگام تولد
Yuletide U ایام عید تولد عیسی
new born U زاییده شده تازه تولد یافته
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
palingenesis U تجوید از راه تولد ایین تعمید مسیحیان
birthright U حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
effects U عوامل
m factors U عوامل ام
elements of expense U عوامل هزینهای
complementary factors U عوامل مکمل
motivational factors U عوامل محرکه
constant factors U عوامل ثابت
factors of production U عوامل تولید
human factor U عوامل انسانی
factor proportion U نسبت عوامل
factor productivity U بازدهی عوامل
allocative factors U عوامل تخصیصی
growth factors U عوامل رشد
justificatory conditions U عوامل موجهه
adverse factors U عوامل نامساعد
balancing factors U عوامل جبرانی
aerodynamic factors U عوامل ایرودینامیکی
agents of production U عوامل تولید
production factors U عوامل تولید
demand factors U عوامل تقاضا
natural agents U عوامل طبیعی
institutional factors U عوامل نهادی
total factor productivity U بازدهی کل عوامل
factor price U قیمت عوامل
excusatory conditions U عوامل رافعه
factor demand U تقاضای عوامل
psychological factors U عوامل روانی
technical data U عوامل فنی
variable factors U عوامل متغیر
christian era U مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
lord of misrule U متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
diseconomies U عوامل زیان اور
factor price equalization U برابرسازی قیمت عوامل
factor price distortions U انحراف قیمت عوامل
cryptovariable U عوامل متغیر رمز
market forces U عوامل موثردر بازار
polygene U عوامل توارثی غیرهمردیف
human factors engineering U مهندسی عوامل انسانی
factor analysis U تجزیه و تحلیل عوامل
o technique U تحلیل عوامل زمانی
factor cost line U خط هزینه عوامل تولید
factor productivity U بهره دهی عوامل
aiming group U عوامل مثلث گیری
competitive factors U عوامل محرک رقابت
factor mobility U تحرک عوامل تولید
factor markets U بازارهای عوامل تولید
mechanisms U عوامل مکانیکی مکانیزم
fixed factor U عوامل تولید ثابت
fixed factor U عوامل ثابت تولید
mechanism U عوامل مکانیکی مکانیزم
elements of expense U عوامل تولید هزینه
retarding factors U عوامل کند کننده
mobility of factors of production U تحرک عوامل تولید
inputs U عوامل تولید منابع
factor earnings U درامد عوامل تولید
weathering U اثر عوامل جوی
ingredients U داخل شونده عوامل
ingredient U داخل شونده عوامل
geopolitics U مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
net factor income from abroad خالص درآمد عوامل از خارج
factor payments U پرداختهای عوامل تولید مانند
non specific factors of production U عوامل غیر اختصاصی تولید
aerometeorograph U دستگاه نگارش عوامل هواسنجی
variable factors U عوامل قابل تغییر تولید
map k U ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
mechanical powers U نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
input output table U این جدول جریان عوامل تولید
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
self buried U مدفون شده در اثر عوامل طبیعی
elasticity of factor substitution U وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
columnar transposition U تغییر مکان دادن عوامل در ستون
unpredictable factors U عوامل غیر قابل پیش بینی
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
shift forward U انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
group dynamics U مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
bleaching materiel U پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
eurytopic U دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
danc solution U نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
escarpment U پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
fission products U عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
m factors U عوامل موثر دربازاریابی که عبارتند از :messages ,motives,markets ,moneymerchandise and media
sound effects U عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
escarpments U پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
Their birthdays are four days apart. U روز تولد شان چهار روز با هم فاصله دارد
physiocracy U حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
federal privacy act U قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
functional distribution U توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
lysenkoism U نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
pile height U ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
elements of weather U عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
capital intensive goods U کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
rug condition U [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
chemical survey U بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی
MTA U نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
planning factor U معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
one an other U یک دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
no more U دیگر نه
another U دیگر
alternative U شق دیگر
he is no more U او دیگر
secus U از دیگر سو
furthering U دیگر
others U دیگر
furthered U دیگر
alternatives U دیگر
next U دیگر
alternatives U شق دیگر
alternative U دیگر
further U دیگر
other U دیگر
thence U دیگر
furthers U دیگر
again U دیگر
anymore U دیگر
else U دیگر
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
elsewhere U درجای دیگر
elsewhere U بجای دیگر
elsewhere U نقطه دیگر
on the other part U از طرف دیگر
otherwhere U جای دیگر
othergates U جور دیگر
otherworld U دنیای دیگر
nevermore U دیگر ابدا
others U نوع دیگر
nevermore U هرگز دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
the other two U دوتای دیگر
Recent search history Forum search
1popsicle
3تولدت مبارک
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
1ترجمه کردن این جمله برام مشکله از لحاظ دستوری جور نمیشه
2transmembrane
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1Current passworda
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com